چشمای زیبا

عاشق چشماتم

شمابگیددوست جونیا این چشماعاشق شدن نداره,من که ناباورانه بهت زده میشم

هرچه دوتودقیق میشوم شادترازپیش,کودکی خودرادرتومیبینم,باشدکه همیشه باشی

نبض زندگیم اینجاهم تازه ازخواب بیدارشده بود,دیدم محکم پتوشوگرفت بغلش,تازه سروتهم خوابیده وروجک

,فک کنم واسه اینکه پتوروازروش نکشم اینکاروکرد,به خدا که خیلی نفسی

چندتاازکلماتی که میگی وتوپست قبلی یادم رفته بودبنویسم عبارتند از:

ای بابا  ,  ماست رومیگی ماسی ,  باباجونو میگی باجون  ,  عکس ومیگی عکسی

پیشی  ,هاپو  ,  بیرون رفتنی میگی ددر وهربچه ای رواعم ازکوچیک وبزرگ نی نی خطاب میکنی

کنترل ومیگی تلل یاکنل 

مامان جونو میگی ماجو

کاراتم بگم:

عاشق دوچرخه ودوچرخه سواری هستی,به قدری که رفته بودیم خونه مامان جون بدون دوچرخه,توخیابون به سمت مغازه نداجونی پیاده میرفتیم جلودر یه مغازه چندتادوچرخه وسه چرخه گزاشته بودن واسه فروش شماهم فک کردی واسه خودته میخواستی سواربشی که مانعت شدیم وبغلت کردیم, چندمتری رفتیم جلوتر گزاشتیمت روزمین راه بری  برگشتی سمت مسیرمخالف دوچرخه ها,دوباره گرفتیمت رفتیم دیگه خیلی دورشده بودیم,گزاشتیمت زمین دوباره داشتی برمیگشتی,یعنی فقط مونده بودمنومادر جون زمینوگاز بزنیم,کلی خندیدیم جلوخودمونم نمیتونستیم بگیریم ,فدای توکههراز گاهی ماروازته دل میخندونی,

دوسه ماهیم میشه که هرموقع توخونه زمین میخوری یادست وبدنت به دری دیواری جایی هرچندآهسته میخوره اول میاری جلوبه مامان میگی بوس وقتی بوس کردم میری سراغ محل مورد نظرودخش میکنی,,,میزنیش,,,

توسفره پهن کردن,جاروکردن,جابه جاکردن چیزای کوچیک,لباس پهن کردن,تمیزکردن میزا به منزله واقعی به مامانی کمک میکنی حتی یکی ازفیلماتوهم میخواستم تووبلاگت بزارم ولی نشد,حیف شدخیلی باحال بودولی برات نگه میدارم وقتیبزرگ شدی  کلی کیف کنی وبه خودت ببالی

خوب دیگه خیلی طولانی شد,مردم حوصلشون سرمیره

تماس فرت.


تاریخ : 14 اسفند 1392 - 15:30 | توسط : مامان سارینا | بازدید : 1111 | موضوع : وبلاگ | 12 نظر

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام


مشاوره، آموزش، طراحی و ساخت فروشگاه اینترنتی