مشکل حل شد

آخییییییییی ش بالاخره درست شد

سلام دوست جونیا با یه مشکل روبه روشده بودم,هرکاری میکردم پسوردم وقبول نمیکرد تاجایی کلافه شده بودم که میخواستم یه وبلاگ جدید درست کنم ولی گفتم آخرین راه حلم امتحان کردم و

بله خواستن توانستن است,ازگوشی بکاپ گرفتم وریستش کردم

والان درخدمتتون هستم.

خوب حالابگم ازدختر نازم که ماشاالله هزارماشاالله بلبل زبونیه واسه خودش وهرروزماروباحرفاش شگفتزده میکنه مثلا همین دیشب هرچی گفت دستتو(بده میخواست یه چیزی ببنده به مچم) منم گفتم نمیشه کاردارم چندبارتکرارکرد جواب نگرفت همچین مظلوم نیگام کردگفت مامانی خواهش کنم ,یعنی درسته خوردمشا,همچین ذوق کردم ازاونجایی که همیشه حالت دستوری میگفت,,گفتم توخواهش کردنم بلدی نه بابا.

مادرجونش یه دمپایی خوشگل براش خریده همچین خوشش اومده وذوق زده بود که یه لحظه ندادمن ببینمش خسیس.

عاشق بستنیه طوری که اگه روزی دوسه تاهم خورده باشه بازم وقتی باباش زنگ میزنه یامیادخونه میپرسه بسنی خریدی.

راستی دختری یه ماهی میشه ترک شیرش دادیم وبرخلاف تصورم خیلی اذیت نکردوخودشم خیلی اذیت نشد,اونچنان غذاخورنشده ولی بدم نمیخوره هرموقع حوصلش سرمیره میگه مامانی غذابخوریم,جیگرشوقربون,,

توتعطیلات رفته بودیم شمال جای دوستان خالی بدنبود نسبتاخوش گزشت کلی عکس وفیلم گرفتیم والبته دوتااتفاقم واسه کوچولوم افتادکه خیلی منوناراحت وعصبانی کرد,,,اولیش رفته بودیم داماش یه جای کمی شیب دارنشسته بودیم وسارینا انقدرتوبغلم شیطونی کرد,دوبارکشیدمش توبغلم بارسوم خودشوسرداد بادست راستش رفت تودوتااستکان چای دستش بدجوری سوخت ولی دایی همسرم گفت شانس اوردین چای بودجاش نمیمونه بعدیه مدت کاملا خوب میشه ولی اگه آب جوش بود واویلا میشد و

دوم توخونه یکی ازاقوام هرچی گفتم سرجات وایستا قبول نکردی وبالاخره ازسه تاپله قل خوردی پایین خیلی ترسیده بودم ولی خداروشکرجاییش ضربه نخورد,,,واقعاخدارحم کرد,,,خدایاشکرت.

یاداین چیزاافتادم دیگه دستم به نوشتن نمیره بای تابعد,.

باوجودتوعاشقترین عاشق دنیام

هرچی دنبال کلمه میگردم زبانم قاصره ازپیداکردن کلمه ای که حددوست داشتنم رانشانت بدهد.

فقط میگم تابی نهایت دوستت دارم.


تاریخ : 22 مرداد 1393 - 18:29 | توسط : مامان سارینا | بازدید : 1784 | موضوع : وبلاگ | 11 نظر

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام


مشاوره، آموزش، طراحی و ساخت فروشگاه اینترنتی