سلام مااومدیم

به نام او

سلام دلم براتون تنگ شده یه عالمه به زودی به همتون سرمیزنم ولی اول بریم سراغ عکسای این مدت دخملی

البته بگم که همون شنبه واکسن ساریناروزدیم ودوباره یه کوچولوتب کردولی زودگزشت وخوشبختانه مهم نبود

ولی تاچندروزدستش ورم داشت ولی اونم خوب شدوکلاتاامروزدخترخوبی بوده به غیرازبعضی وقتاکه بهونه گیریش تمومی نداره,باباییم براش توخونه یه تاب بسته که وقتی کوچیکترم بودبراش بسته بودیم ولی کم کم ازش زده شده بودولی الان دوباره عاشق تاب شده وهرموقع هوس میکنه سوارشه دست منو میکشه ومیگه عباسی,منظورتاب تاب عباسیه,,, خیلی ددری هست وحتی اگه بعدازسه ساعت برگشته باشیم خونه به محض رفتن خونه بهونه میگیره ومیگه ددر, خودش کفشهاش رومیپوشه البته چپه,خودش قاشق میگیره وغذامیخوره ولی ماهم بهش غذامیدیم وگرنه سیرنمیشه آخه بیشتربازیگوشی میکنه,,جدیدابعضی وقتاخودش لباس بیرونشوانتخاب میکنه,,علاقه شدیدی به بستنی وبیسکوییت شکلاتی داره,,یه عروسک داره اسمش نی نی پارساست وهمیشه توبغلشه خیلی دوسش داره,,توب بازی روهم دوست داره ,دیگه کارهای موردعلاقت یادم نی,,اینم ازعکسای نازنینم

خونه مادرجون بودیم ووقتی مادرجون واسه عینک زدنت ذوق کردگزاشتی روچشمت بمونه ومن ومادرجون عکس بارونت کردیم

اینجاهم تواتاق خوابیده بودی منم ازفرصت استفاده کردم سرت کش بستم ولی وقتی بیدارشدی فهمیدی وکندیش

انجام همون قضیه ژست وعینک ولی خونه دایی بابایی شب نشینی رفته بودیم کلی بابچه هابازی کردی

بگم ازشیرین زبونیات که ازهجده ماهگیت به این ورکامل تروپرحرف ترشدی,سعی میکنی جمله های دوحرفی وسه حرفی بسازی مثلا:

میگی غذابوخوییم__آب بوخویم__بییم ددر__مامایی پاشو عباسی___ازپنکه میترسی که همچین بدم نیست__ بغیشویادم نیس ودراسرع وقت مینویسم

بای بای عشقم خیلی دوست دارم

دوستای خوبم نظریادتون نره

میبوسمتون.


تاریخ : 19 اردیبهشت 1393 - 08:30 | توسط : مامان سارینا | بازدید : 1219 | موضوع : وبلاگ | 18 نظر



مشاوره، آموزش، طراحی و ساخت فروشگاه اینترنتی