به نام یکتاخالق هستی
چهارروزمانده به پانزده ماهگی
سلام به روی ماه دخترک زیبای من,امسال دومین یلدایی بودکه خداشماروبه ماهدیه داده بودوماهرلحظه ی اونوناب کردیم
اولش که هندوانه رواوردم داشتی باهاش بازی میکردیوروشکمش بپربپرمیکردی وبهدشم که سعی میکردی بلندش کنی پهلوون پنبه ی من
فدای اون دستای کوچولوونانازت بشه مامان نباتم وهمچنین بگم اونشب کلی بامادرجون وپدرجون که تصمیم گرفته بودن شب یلدای مارومنورکنن بازی کردی ووقتی که شب به پایان رسیدورفتن شماهم بدون دردسرشیرتوخوردی وخوابیدی چون خیلی خسته بودی.
()البته همیشه یه کم اذیت کردن فراموشت نمیشه)
حالابگم ازاشتهات که شکرخدابهترشده,البته هرازگاهی یه مانوربی اشتهایی میای که موقتیه