عمرم

به نام خالق زیبایی ها

٩٢/٨/٢٢

عزیزترینم سلام,امشب که برات مینویسم توشمالیم روستای مادری بابایی,خونه ی دایی کاشف,تاالان که ازصبح کلی آتیش سوزوندی,کماکان معرکه گیری هم کردی آخه فدات شم رفته بودی سراغ کاکتوس دکوری خونه دایی وحسابی تودستات تیغای کوچولورفته بودومامانی دیرمتوجه شدوشمام کلی گریه کردی,قندنباتم دیگه یه ثانیه هم نمیشه ازت غافل شد,کلی از این هوای پاک لذت میبریم,جای همه دوستای نی نی پیجیمون خالیه,دیگه دلم برات بگه بااین دندونای کوچولوت کلی حال میکنی غذای نذری روخیلی دوست داری,البته جاداره بگم مگه کسی هم پیدامیشه ازغذای امام حسین قربونش برم خوشش نیاد,ولی شماماشاالله امروزشرمندمون کردی وخوب میل کردی منم حسابی فدات شدم ولذت بردم ازغذاخوردنت,فرداهم میخوام چندتاعکس نازازت بگیرم تاعمق فاجعه رودرک کنی,فعلابای تابرم چندتاازعکسای قبلی توبرات بذارم,ولی نه تواین پست چون میترسم هرچی رشتم پنبه شه.


تاریخ : 23 آبان 1392 - 08:11 | توسط : مامان سارینا | بازدید : 706 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید



هیچ نظری ثبت نشده است

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام


مشاوره، آموزش، طراحی و ساخت فروشگاه اینترنتی